-
پدر
پنجشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1389 16:47
قصه کوتاه عمر تو بی رحمانه بر دفتر خا کستری ام قلم می خورد در اغوش ابرهای سرگردان شب در فضای مبهم تنهایی و صدای نا به هنجار جلاد که ترانه مرگ می سراید در انتظار کلامی از تو پدر تنها یک بار دیگر مرا صدا بزن تا من با هزاران دست روزهایم را شکر گزاری کنم بگو تنها با یک کلام سرود اشکهایم را پا یان ده. شعرازفاطمه سیستانی
-
.....سرنوشت....
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 02:41
گاهی گمان نمیکنی ولی میشود!!! گاهی نمیشودکه نمیشود. گاهی هزاردوره دعا بی اجابت است, گاهی نگفته قرعه به نام تومیشود, گاهی گدای گدایی وبخت باتونیست گاهی تمام شهرگدای تومیشود
-
آقابیا
پنجشنبه 19 شهریورماه سال 1388 16:41
خوب به رخسار تکیده ام نگاه کن ای شرافت و ای افتخار من و زمانه بی سیرت من! به ژندگی جامه تقوایم و پوکی تارک ماءوایم. تو خود نگاه شو و تو خود صدا. تو خود ندا شو و تو خود ردا. بپوشان بر این عریان گدایان, ستر ستار و بنوشان بدین تشنه گان, شربی از میستان دلدار که گر نه ایم جملگی خادمین درگاهش, نه ایم بلا شک کم از غبار در...
-
چقدر سخته
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1388 03:46
چقدر سخته که عشقت روبروت باشه نتونی هم صداش باشی چقدر سخته که یک دنیا بها باشی نتونی که رها باشی چقدر سخته... چقدر سخته که بارونی بشی هر شب نتونی آسمون باشی چقدر سخته که زندونی بمونی بی در و دیوار نتونی همزبون باشی چقدر سخته... "چه بدبخته قناری که بخونه اما رویاش حسه بیرونه چه بدبخته گلی که مونده تو گلدون غمش یک...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1388 03:30
دل ما اونقدره پاره است موندنش مرگ دوباره است آسمون سینه ما خیلی وقت بی ستاره است هیمینی که باقی مونده واسه دلخوشی تو بشکن تیکه تیکه ها مو بردن آخرینش ام تو بکن نمیخوام بگذره عمری خسته شی واسه فریبم یقه تو نمیگیره هیچ کس آخه من این جا غریبم بزن و برو عزیزم مثل هر کس که زدو برد طفلی این دل که همیشه به گناه دیگرون مرد....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1388 02:52
بغض تازه در من ترانه های قشنگی نشسته اند انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند ازشور و مستی ِ پدران ِ گذ شته مان حالا به من رسیده و در من نشسته اند ... من باز گیج می شوم از موج واژه ها این بغضهای تازه که در من شکسته اند من گیج گیج گیج ، تورا شعر می پرم اما...
-
دلتنگ دلتنگم
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 01:46
تو هم مثل منی جانم ؟ ... دلت از فاصله خسته اس؟ تو هم حس میکنی درها به روی عشق تو بسته اس؟ خیالت راحت راحت، یه روز دستاتو می گیرم به پات می شینم و آخر تو آغوش تو می میرم ... ببین جانم برات دلتنگ دلتنگم ؟ ... ببین دوری و من دلگیر دلگیرم؟ میگم حرفی رو که خشکیده رو لب هام؛ عزیزم ، نازنینم ... بی تو می میرم! گاه دلتنگ می...
-
هفت شهر عشق عطار نیشابوری
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 16:06
گفت ما را هفت وادی در ره است چون گذشتی هفت وادی،درگه است وا نیامد در جهان زین راه کس نیست از فرسنگ آن آگاه کس چون نیامد باز کس زین راه دور چون دهندت آگهی ای ناصبور؟ چون شدند آن جایگه گم سر به سر کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟ هست وادی طلب آغاز کار وادی عشق است از آن پس ، بی کنار پس سیم وادی است آن معرفت پس چهارم وادی...
-
عید قربان
سهشنبه 19 آذرماه سال 1387 01:40
عید قُربان (در عربی: عید الأضحی) یکی از روزهای فرخنده در تقویم اسلامی است. روز دهم ماه قمری ذی الحجه، مصادف با عید قربان از گرامیترین عیدهای مسلمانان است که به یاد ابراهیم و فرزندش اسماعیل ، توسط بسیاری از مسلمانان جشن گرفته میشود. عید قربان که از جمله تعطیلات رسمی مسلمانان است، از یک تا چهار روز جشن گرفته میشود و...
-
ای سفر کرده بیا
جمعه 8 آذرماه سال 1387 00:48
سفر کرده ای سفر کرده ، بیا ! بی تو گلبوته ی عمرم پژمرد بی تو جانم فرسود تک چراغ شب بختم افسرد. ای سفر کرده ، سفر کرده ، سفر کرده ی من ! دل من رفته ز دست چشم من مانده به راه منم و موی سپید منم و روز سیاه هر شب مهتابی ماه ، در دیده ی من فانوسیست که سر راه تو می آید باز به امید اینکه بیایی شاید زین ره دور و دراز .... هر...
-
تقدیر
یکشنبه 26 آبانماه سال 1387 01:12
ای که تقدیر تو را دور ز من ساخت نامه ای دارم از فاصله ها چند شب بود که من خواب تو را می دیدم خواب دیدم که فراری هستی می گریزم از شهر پاسبان ها همه جا عکس تو را می کوبند جارچی ها همه جا نام تو را می خوانند در همه کوی و گذر قصه تبعید تو بود مردم و تیر و تفنگ اسبهای چابک متهم : قاتل گلهای سفید جایزه : یک گل رزم دوستت...
-
وقتی تو رفتی
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1387 14:25
او را ندیدم از شب سراغش را گرفتم شب گفت افسوس او ماه من بود منهم به امید طلوعش تاریک ماندم همراه مرغ حق به یادش نغمه خواندم خود رابه دریاها وصحراها کشاندم بایاد او در هر قدم اشکی فشاندم در دشتهای دور ونا پیدا دویدم او را ندیدم با ماه گفتم رنگش پریدوزیر لب گفت بر بام وروزن های عالم سر کشیدم شب تا سحر.سر تا سر دنیا...
-
خانه دوست کجاست
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 16:52
خانه دوست کجاست؟" در فلق بود که پرسید سواراسمان مکثی کرد رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید . و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت : " نرسیده به درخت، کوچه باغیست که از خواب خدا سبز تر است و در ان عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابیست . می روی تا ته ان کوچه که از پشت بلوغ، سر بدر می ارد، پس به سمت...
-
خسته ام
جمعه 28 تیرماه سال 1387 05:29
خستهام از هر تحمل، درههای سردِ بی پل خستهام از تو که خالی، خسته از باغچه که بی گل خسته از تکرارِ آینه، قصهی خنجر و سینه خسته از عشقی که امروز شده همبسترِ کینه در گریزم از ترانه، از گریزی که شبانه روبروم دیوارِ سختِ خاطرات ابلهانه روح من زخمی ترینه، خسته از این سرزمینه نمیتونه حتا رنگِ صبحِ فردا رُ ببینه دستِ...
-
پدر
یکشنبه 23 تیرماه سال 1387 16:40
پیشاپیش ولادت با سعادت مولود کعبه حضرت علی (ع) را به تمامی پدران دنیا به خصوص پدر عزیزم تبریک میگم . پدر یعنی عشق و مهربانی پدر یعنی همدم پدر یعنی ایثار پدر یعنی یک دنیا صداقت پدر یعنی دریای بیکران سخاوت پدر یعنی چتری برای بالای سر پدر یعنی دستان گرم پدر یعنی تکیه گاه پدر یعنی کوه استقامت پدر یعنی صدای خوش زندگی پدر...
-
لیله الرغائب
جمعه 21 تیرماه سال 1387 05:30
میگن شب لیله رغائب شب آرزوهاست و هر آرزویی کنی براورده می شود امیدوارم همه به آرزوهاشون برسن ما را هم دعا کنید شماره معکوس برای لیلة الرغائب شروع شده شب آرزوها ی بر آورده نشده شب دلهایی که لحظه شماری کردند .... برای لحظه های آسمونی لحظه های آسمونیتون داره شروع میشه همین حالا تا آسمون هفتم رو چک کن و توی این شبه که...
-
سفر کرده
جمعه 7 تیرماه سال 1387 03:41
عزیزم یک سال از سفرت گذشت بی آنکه حتی برای یک لحظه فراموش شوی امروز به یاد رفتنت چقدر اشک ریختم نمی دانی چقدر دوستت دارم بیشتر از شعر هایی که در دیوان حافظ وجود دارد می خواهم دشت شقایق رابا مهربانی قلب کوچکت قیاس کنم عزیزم دیدی چقدر زود گذشت آن همه خاطره ها............. دیشب برای اولین بار سعی کردم به خودم تلقین کنم...
-
دل
جمعه 31 خردادماه سال 1387 00:43
چه دل است این دل من؟ که زیک لرزش اشک بر رخ رهگذری یا زنالیدن مادر به فراق بسری دل من می شکند چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست گریه در خلوت دل ننگ که نیست. چه دل است این دل من؟ که ز تردی چو یکی ساقه تاک به شتابی که تگرگ بشکندساقه وازهم بدرد چهره برگ یا به آسانی یک شاخه گل می شکند چه دل است این دل من؟ دلم از ناله مرغان چمن می...
-
تقدیم به گنجیشکک عزیزوم
سهشنبه 28 خردادماه سال 1387 00:32
گنجیشکک اشی مشی از دست من شاکی نشی قرررررررررررررربونت
-
دوستت دارم
دوشنبه 27 خردادماه سال 1387 15:36
اگر روزی درون مرا در غربت،پریشان گشته از حسرت،کمر شکسته از محنت زمن پرسند چه میخواهی از این گردو ن زیر لب آهسته خواهم گفت : به یاد عشق آن زیبا و زیبای بیهمتا از این وادی به بهشت مهر چشمانش بسان بلبلی آزاد هجرت خواهم کرد و بر گلبوتهی لبهایش سرود عشق سر خواهم داد و بر عمق افق فریاد خواهم زد:که ای مهروی بی همتا تو را...
-
بیوگرافی
دوشنبه 27 خردادماه سال 1387 01:30
امروز رفتم سراغ دفتر بیوگرافیم که چند سال بیش تهیه کرده بودم نوشته های قشنگتو که با همون زبون بچگیت برام نوشته بودی خوندم گفتم چند تا شو بذارم تو وبلاگم . 1.نام ونام خانوادگی رنگ مو رنگ چشم سن وزن تاریخ تولد؟ عبدالعزیز زارع ٬مشکی ٬قهوه ای٬ 14 احم 1366 2. مشخصات اخلاقی خود را بنویسید؟ عصبی کم حوصله زبان دراز 3.غذای...
-
عزیزم
شنبه 25 خردادماه سال 1387 17:50
به شبهای دل من ماهتابی عبور روشن و گرم شهابی برای دفتر خاموش عمرم نوید شعر های ناب آبی .................................... ..................... خلوت بی تو معنانداره اینجا بدون نازنینم صفا نداره ................................................................. رفتی وبا رفتن تو ٬رفته٬رفته٬شادی از کنارم بی تو اما آه...
-
سایه
شنبه 25 خردادماه سال 1387 17:06
سایه ها دلگیرند دل من میگیرد دوست دارم که کبوتر باشم بروم تا خورشید بروم سمت شکو فایی باغی بر گل دل من شوق شکفتن دارد دوست دارم که نسیمی باشم بوزم در هر باغ برم تا افق روشن صبح
-
تنهائی
شنبه 25 خردادماه سال 1387 16:20
تنهایی فرصتی است برای مرور غمها ومن حدیث تنهاییم را در غزلی می سرایم که خود مطلع آنم........ من امروز سبزترین ترانه ام را می سرایم ترانه سبز من ترانه زندگی است..... من امروز یک رباعی می سرایم......... در مصراع اول از غمهای خویش می گویم.....در مصراع دوم از تو می سرایم....سومین مصراع رااز او می سرایم که به من الفبای عشق...
-
ما نیز حقیقت را یا فتیم
پنجشنبه 23 خردادماه سال 1387 01:49
روزی فرا خواهد رسید که از این زمان واین احساسها خواهم گریخت. آری روزی از این سرزمین خواهم گریخت و نخواهم گفت از کجا آمده ام. روزی می روم و جملات به یاد ماندنی نثارش می کنم و نخواهم گفت از کجا آموخته ام . روزی به عمق نگاهش خواهم رفت وبرایش تفسیر می کنم و می گویم درونش چه چیز را یافتم و نخواهم گفت از کجا آموخته ام ....
-
برادر
سهشنبه 21 خردادماه سال 1387 01:40
برادر همدم وهمخون٬عزیزلحظه های من گل اسمت شقایق بود٬تودستای صدای من کجارفتی که تنهایی مرا دست شب غم داد کجا ماندی صدایم کن٬که قاصد از خبر افتاد برادر باتو شب ٬شب بود٬ستاره چشمی عاشق داشت سبیده چون دلت روشن٬غزل در سینه گل می کاشت تو رفتی موندنی هارفت٬صدادرحنجره یخ بست تموم لحظه های من به اندوه زمان بیوست برادرجان کجا...
-
دلم هواتو کرده
سهشنبه 21 خردادماه سال 1387 01:13
خداحافظ سفر کرده خدا پشت و پناهت باد بلور اشکهای من فدای خاک راهت باد . ............................................. ........................................... همره قاصدکها رفت! بامن از قاصدکها می گفت می گفت هیچ میدانی که قاصدکها شابرکها دل دارند همره خود خبری خوش دارند هیچ میدانی شاهد اشک یارند از جدایی بیزارند...
-
برای گمشده ام
شنبه 18 خردادماه سال 1387 17:16
با مداد رنگی هایم یاد خوب آمدنت را نقاشی کرده ام و جاده سفید رفتنت را خط خطی! کسی نیست که زندگی را برایم دیکته کند غلطهایم را بگیرد و دور روزهای اشتباهم را خط بکشد ومجبورم کند از روی تجربه هر کدام را ده بار دوره کنم. جغرافیای بودن تو مرز دریا را گرفته آنجا که تویی ماهی ها هم نمیتوانندبیایندتاچه رسد به من! تاریخ نشان...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 خردادماه سال 1387 14:50
-
یا فاطمه
شنبه 18 خردادماه سال 1387 02:28
سلام اى سفره دار فاطمیه نگار بى قرار فاطمیه سلام اى محرم غمهاى مادر تویى تنها نگار فاطمیه دلم یک سال مى سوزد به حسرت مگر بیند بهار فاطمیه دمى چشمان دل را باز بنما که بینم لاله زار فاطمیه نظر کن تا نشیند بر سر من کمى از این غبار فاطمیه دلم تنگ عزاى یاس باشد ز بس هستم خمار فاطمیه شود آیا دهى چیزى نشانم الا اى پرده دار...